از جمله تکنیکهای سنتور نوازی معاصر میتوان به استفاده مساوی و هم قدرت از هر دو دست اشاره کرد. پاساژهای درهم تنیده، استفاده از آرپژها، جفتهای مختلف، بافتهای چند صدایی و ... از دیگر ویژگیهای این مدل سنتورنوازی است.
از برجستهترین اساتید سنتور نوازی مدرن میتوان به اردوان کامکار، سیامک آقایی، میلاد کیایی، برخی شاگردان این اساتید و ... اشاره کرد.
بی شک هر کدام از این دو ویژگیهای خاص و جایگاه ویژهی خود را دارند و به هیچ وجه قابل مقایسه با یکدیگر نیستند. سالها اساتید بزرگی در هر دو شیوه فعالیت کردند که جایگاه کنونی سنتور را مدیون تک تک آنها هستیم.
من در ابتدا از برادر بزرگم زنده یاد ایرج کیایی ردیفهای موسیقی را آموختم. با رسیدن به سن 15 سالگی به کلیهی ردیفهای مکتوب تسلط پیدا کردم و پس از آن احساس کردم که به معضل تکرار دچار شدم، پس گامی برداشتم و سبکی نو از نوازندگی سنتور را به همراه تغییری در کوک سنتور به وجود آوردم که مورد استقبال جوانها و نه مسنها و متقدمین بود. پس از شرکت در برنامهی زندهی جوانان و هنری تلویزیون ملی ایران با تماسهایی از مغازههای موسیقی رو به رو میشدم که به من میگفتند پس از برنامهی شما تعداد زیادی سنتور فروختهایم. حدود 14 سال پس از آن نیز اردوان کامکار به دنیا آمد.
این که جوانان این سبک را میپسندیدند باعث خشنودی من بود اما سنت گراها به قدری در ذوق من میزدند که من گفتم اگر قرار باشد کرشمهی شور را به همان سبک قدیم بزنم پس چرا آن را ضبط نکنم و کاست را پخش نکنم؟ مگر یکی از معانی هنرموسیقی خلاقیت و نوآوری نیست؟
از آن دوران سالهای بسیار میگذرد و خوشحالم که جوانان بسیاری طرفدار آن هستند و آغازگر آن من بودم.
اگر بخواهیم در مورد سنتورنوازی معاصر صحبت کنیم باید به سراغ کسی که صاحب این شیوه است، یعنی استاد اردوان کامکار برویم و من اگر صحبتی در این مورد بکنم فقط دیدگاه خودم است. در سنتورنوازی معاصر صحبت از پیشروی و پیشرو بودن است، چیزی که قدما آن را انجام ندادند و به سراغ آن نرفتند. ذهنیتی که از سنتورنوازی معاصر داریم به چالش کشیدن چیزی است در گذشته اتفاق نیافتاده است، به طور مثال در قدیم دستگاه ماهور راست کوک با سرکلید سی بمل و چپ کوک با سرکلید بدون علامت را داشتیم و ماهورهای دیگر (با گامهای دیگر) نواخته نشده و نیازش در اساتید برجسته و قدیمی احساس نشده بود، اما در شیوه معاصر و در آلبومهای استاد اردوان کامکار از ماهورهای سل، ر و... استفاده شده است. وقتی در یک سرکلید دیگر قطعهی دیگری را اجرا میکنیم همه چیز انتقال پیدا میکند و چون ذهنیتی از آن نداریم دست ما بسته میشود و از طرفی چون امکان تجربهای نو با امکانات متفاوت و جدید داریم دستمان بازتر میشود.
در مسئلهی آموزش این روش، فرض کنیم اگر شور لا را استاندارد و ملاک و شروع با آموزش با آن کنیم چه میشود؟ علائم سر کلیدمان کمتر هست یا خیر؟ آیا دردسر ر زرد و سفید کرن و یا بکار حل میشود؟ هر دو می کرن و بکار را نخواهیم داشت؟ اگر این کار را انجام دهیم قطعا آموزش به شیوهی معاصر خواهد بود.
در ابتدای دههی 60 و با انتشار آلبوم بر تارک سپیده و اجرای شور می با فا سری است. این آلبوم برای استاد اردوان و هوشنگ و اردشیر کامکار است و اردوان کامکار با قطعات دیگر این راه را ادامه داده اند.
استاد پایور بسیار پیشرو و بینظیر و در زمان خودشان نو بودند. مثلا قطعهی فریبا از کتاب هشت آهنگ ایشان که در باب آن توضیح میدهند که این قطعه میتواند سرآغازی بر شیوهی دیگری باشد. اما تنها نو بودن در زمان را نمیتوان معاصر در نظر گرفت.
من در مقالهای 10 ریز فاکتور را در رابطه با شیوهی سنتورنوازی معاصر ارائه کردم، از این ده ریز فاکتور میتوان به مضراب گذاری قطعات، کوک قطعات (کیفیت و تعدیلیت نسبت فواصل موسیقی) و... اشاره کرد.
با ارزیابی قطعات استاد پرویز مشکاتیان متوجه میشویم جایگاه ردیف در تمام ضربات مضرابهای نوازنده وجود دارد. اگر ردیف را درک نکرده باشیم، نمیتوانیم در آن فضا ملودی پردازی و نوازندگی کنیم و یا جواب آواز دهیم. چه بخواهیم سنتورنوازی مدرن، قدیمی، با مضراب بی نمد و یا با نمد کنیم، احتیاج به دانش ردیف موسیقی ایرانی داریم.
سنتور نوازی مدرن علاوه بر اساتید ذکر شده، وام دار استاد پشنگ کامکار نیز هست و باید بسیار قدردان ایشان باشیم. مثلا قطعهی یورتمه و بارانه نشان دهندهی نبوغ ایشان در شیوهی سنتورنوازی معاصر است.
در حال حاضر الگوی ثابتی از مضراب با طول، نوع حلقه و زوایای مشخص داریم که کمترین آسیب پزشکی را به دست ما میزند. ساقههای مضرابهای قدیمیتر شیبی به سمت بالا داشت که در هنگام فرود، مچ بیشتر از حد استاندارد شکسته میشد. این مضراب شاید برای قطعات با تمپوی نه چندان بالا و الگوهای ریتمی آسان مناسب بود، اما در سنتور نوازی معاصر و با حضورالگوهای ریتمی و سه لاچنگهای پیچیده و تمپوی بالا نیازمند الگوی مضرابی بهتری بودیم که به تلاش استاد اردوان کامکار به مضرابهای استاندارد و رایج امروزی رسیدیم. به نظر من به منظور بهتر شدن و پیشرفت در این زمینه باید کل ساختار مضراب تغییر کند.
این موضوع از اهمیت بسیاری بالایی برخوردار است. یکی از مسائل حائز اهمیت کیفیت رنگ صوتی ساز است و نکتهی دیگر نگهداری کوک سنتور است. در زمینهی نگهداری کوک سنتور با تلاشهای بسیار آقای داوود شیرازی و اختراع روان کوک دردسر کوک برای نوازندگان بسیار کمتر شده و من از آن حمایت میکنم.
مسئلهی مهم دیگرمیزان تحت الشعاع قرار دادن ساز در نوازندگی ماست. بعضی سازها حالتی دارند که انگار در حال دویدن روی ماسه هستیم و گویی مضرابهای شما در ساز فرو میرود و برعکس سازهایی داریم که هنگامی که شروع به نواختن میکنیم گویی که با بهترین کتانی و روی آسفالت در حال دویدن هستیم و میخواهیم پرواز کنیم.
اهمیت ساز خوب به میزانی زیاد است که من قطعهای یکسان را با یک سرعت مشخص و مضراب میتوانم روی سازی بنوازم و روی سازی دیگر نه.
در هیچ کدام از ریزفاکتورهایی که در بررسی سنتورنوازی معاصر داشتم، سرعت دیده نمیشد. ما در این شیوه الگوهای ریتمی پیچیده داریم اما سرعت خیر. سرعت از جایی که وارد زندگی شد که وارد موسیقی ما هم شد. در این شیوه قطعاتی هم با سرعت کم و سنگین داریم. اما همچنین میتوان گفت سریعترین قطعاتی که برای سنتور نوشته شده در این شیوه است.