مبنای کوک 440، 432 و یا 444؟

تفاوت مبنای کوک ساز‌ها در حس شنیداری ما چه تاثیری دارد؟ آیا اگر ساز را ربع یا نیم پرده پایین‌تر و یا بالاتر از دیاپازون کوک کنیم، در شنونده حس بهتری ایجاد می‌شود؟

تاریخ مبنای کوک در غرب

برای انتخاب مبنای کوک کار زیادی در تاریخ نشده است. احتمالا آستانه‌ی پاره شدن سیم‌، وتر سازها و رجیستر صدای خواننده‌ها مبنای کوک سازها بوده است. در دنیای غرب مبنای کوک ارگ‌های کلیسا در شهری به شهری دیگر متفاوت بود و حتی ارکسترهای مختلف با هم مبنای کوک یکسانی نداشتند.

در دوره رومانتیک آهنگسازان و نوازندگان و سازندگان رقابتی پیدا کردند که هر چه مبنای کوک سازها بالاتر باشد و نتیجه‌ی صوتی درخشان‌تر با وضوح صدای بیشتر داشته باشد، کیفیت موسیقی بهتر و بیشتر می‌شود. مبنای کوک تا جایی بالا برده شده که خوانندگان به اعتراض درآمدند. این فرکانس در  آلمان به 450 هرتز هم رسید.

تمام گروه‌هایی که موسیقی استایل اواخر باروک و اوایل کلاسیک رو اجرا می‌کنند، فرکانس زیر 432 دارند ولی اگر از دوره‌ی باروک یا سمفونی‌ای از مالر را اجرا کنند بدون تردید کمتر از  444 کوک نمی‌کنند و درخشانی صدا باید در مبنای کوک بالا باشد.

 

فرکانس 440، مبنای فرکانس استاندارد

پس از قرن‌ها اجرای موسیقی و بحث‌های طولانی در آمریکا و رقابتی که در کشور‌های مختلف ( آلمان، فرانسه و انگستان) بر سر بالابردن مبنای کوک بود، در سال 1955 از طرف ایزو سازمان اساندارد جهانی، فرکانس 440 ثبت شد و از آن به بعد سازهای موسیقی و به خصوص سازهای الکترونیک بر مبنای 440 هرتز (لا دیاپازون) ساخته می‌شوند.

 

فرکانس‌های دیگر

در دهه‌های اخیر طبق نظریه محققان مختلف فرکانس 432 هرتز به عنوان فرکانس طبیعت انتخاب شد. گفته شده فرکانس 444 هرتز توسط ارکستر سمفونی‌های بزرگ اجرا می‌شود شاید به خاطر فیزیک ساز ابوا و سلیقه‌ی شنیداری آن‌ها و آن جا بوده است.

با آزمایشی می‌خواهیم تفاوت فرکانس 432 و 440 و 444 هرتز در حس شنیداری مخاطبان را متوجه شویم.

 

مبنای کوک در موسیقی ایرانی

در موسیقی ایرانی گروه نوازی سابقه‌ی زیادی ندارد و ضبط بیشتر آثار گروهی به سه دهه و چهار دهه اخیر باز می‌گردد.  نتیجه‌گیری کلی آن این است که در آن زمان مبنای کوک چندان در موسیقی ایرانی اهمیت نداشته است و بیشتر بر اساس صدای خواننده و با سازی که اعضای گروه با آن کوک می‌کردند مثلا سنتور، مبنای کوک تعیین می‌شده است. در استودیوهای موسیقی تکنیکی تجربی به دست آمده بود که پس از ضبط، مقدار دور ضبط شده روی نوارهای مغناطیسی (واحد اینچ بر ثانیه) را عوض می‌کردند تا کوک پایین‌تر بیاید و به صدای گرم‌تر و نرم‌تر مطلوب برسد. تکنیکی که در گروه عارف و شیدا بسیار شنیده می‌شود. قبل از آن در تکنوازی‌های اساتید جلیل شهناز، حسن کسایی، رضا ورزنده و ... مبنای کوک مهم نبوده است. با مقایسه‌ی آثار ضبط شده در زمان‌های متفاوت متوجه می‌شویم که یک نوازنده در دو یا سه ضبط مختلف مبناهای کوک متفاوت داشته است. ضبط این آثار به صورت آنالوگ  بوده و تغییر دورها در آن نیز تاثیر داشته است.

بدون تردید در گوش موسیقی‌‌ دان‌های ایرانی کوک پایین‌تر از دیاپازون صدای گرم‌تر و نرم‌تری داشته است.

 

آزمایش مبنای کوک در حس شنیداری افراد مختلف

یک موسیقی ایرانی ساخته شده توسط یک آهنگساز ایرانی به دو فرمت سازهای ایرانی و با تنظیم برای سبک موسیقی ملی ایران در 3 فرکانس 432، 440 و 44 هرتز اجرا و همان موسیقی برای سازهای الکترونیک با همین 3 فرکانس اجرا و ضبط شد. جامعه‌ی نمونه در این نظرسنجی شرکت کرد.

نتیجه گیری:

مخاطبین به 4 دسته تقسیم شدند:

 1) شنونده عادی موسیقی و عموم مردم: این دسته تفاوت مبنای کوک‌ها را احساس نکردند و لذت بردن موسیقی در مبناهای متفاوت برای آن‌ها بی معنا بود.

 2) شنونده‌های حرفه‌ای‌ موسیقی که بیشتر وقت خود را به شنیدن موسیقی و خواندن نقدهای موسیقی می‌گذرانند: این دسته از شنوندگان تفاوت 3 اجرا با 3 مبنای متفاوت را متوجه شدند، اما برای آن‌ها تشخیص موسیقی‌ای که اجرای یکسان با فرکانس کمتر یا بیشتر ممکن نیست.

 3) موسیقیدان‌هایی که هنرجو و یا استاد هستند: برای این دسته از موسیقی‌دان‌ها بالا رفتن مبنا، سفت شدن سیم‌ها و تاچ متفاوت (در سازهایی که انگشت گذاری دارند.) اهمیت دارد و ممکن است با توجه به فیزیک و انرژی دستشان و سلیقه‌شان، مبنای کوک بالاتر و یا پایین‌تر را ترجیح دهند. همچنین ممکن است سازشان در مدت زمان طولانی‌، مبنای کوک مشخصی داشته و گوش آن‌ها به این مبنا عادت کرده باشد، پس با بالاتر و یا پایین‌تر بردن این مبنا، تنوعی در حس شنیداری و فیزیکیشان ایجاد می‌شود که باعث بیشتر و یا کمتر لذت بردن آن‌ها می‌شود.

 4) موسیقیدان های بسیار حرفه‌ای.: برای این دسته از موسیقی‌دان‌ها، آهنگسازان و صدابرداران حرفه‌ای، مبنای کوک بسیار مهم است. آن‌ها زمانی که قطعه‌ای را می‌نویسند، با توجه به سبک آن قطعه مبنای کوکش را نیز مشخص می‌کنند. مثلا اهمیت مبنای بالا یا پایین برای یک نوازنده‌ی بداهه نواز سبک سنتی، زیاد است. به طور مثال برای قطعه‌ای اعتراضی و با هیجان بسیار و یا در موسیقی‌های معاصر با پاساژهای در هم تنیده و سرعت بالا، مبنای 440 هرتز و یا بالاتر را انتخاب می‌کنند، این مبنا کیفیت و شفافیت بیشتری در گوش شنونده خواهد داشت.

 

نتیجه‌گیری کلی

پس با قطعیت نمی‌توان گفت کدام فرکانس بهتر است. مبنای کوک قطعات با توجه به قطعه، هدف آن، حس نوازنده و نوع ساز می‌تواند تغییر کند. 

 

سخنان بهزاد رواقی نوازنده‌ی تار در مورد مبنای کوک

اکثر سازهای ما از لحاظ کوک مشکل دارند. ابتدا باید مشکلات و ایرادات ساختار سازها درست شود سپس به سراغ مبنای کوک برویم. مثلا مشکل گوشی‌های ساز سنتور با سیستم روان کوک حل شده است.

با فرض حل شدن این مشکلات به سراغ مبنای کوک می‌رویم. در تمام دنیا هرچه ساز بزرگ‌تر و بم‌تر باشد، باید پایین‌تر و هرچه کوچک‌تر زیرتر و بالاتر کوک شود. پس سه‌تار چون کاسه کوچکتر دارد باید بالاتر کوک شود و پایین‌تر اصلا نمیخواند. وقتی طول سیم افزایش می‌یابد، لرزش و فرکانسش نیز بیشتر می‌شد، پس وقتی ساز کوچک است و دو کوک می‌کنیم، دو جواب نمی‌دهد، سیم‌ها شل می‌شود و اصطلاحا گفته می‌شود صدای درست، ژوست و کوکی نمی‌دهد. برای تار استاندارد (نه بزرگ، نه کوچک و از روی قالب یحیی) کوک مبنای 440 هرتز مقداری تیز است و صدای دلچسب ندارد. پس کوک را پایین‌تر میاوریم.

پس وابسته به نوع ساز، جنس و ابعاد کاسه، رطوبت هوا، ضخامت سیم و حتی قطعه باید فرکانس را مشخص کنیم و همیشه 440 نیست. مثلا اگر در قطعه‌ای با تمپوی پایینِ اصفهان فا که فرکانس پایین‌تری دارد، فا را فادیز کوک کنیم، آن حس مطلوب را ندهد. برای قطعات موسیقی ایرانی، وقتی کمتر از مبنای 440 کوک کنیم، ساز بهتر و راحت‌تر است و شنوندگان ونوازندگان ایرانی این فرکانس ها را بهتر می‌پسندند، اما اگر در قطعات با تمپوی بالا سیم‌ها را شل و پایین کوک کنیم درخشانی ندارد.

 

 

 


*
*
*
 
Retype the CAPTCHA code from the image
Change the CAPTCHA code
در صورتی که از مطالب وب سایت ما رضایت داشتید، لطفا با کلیک روی لینک زیر در سایت گوگل به ما 5 ستاره داده و نظر خودتون رو برامون بنویسید.

درج نظر و امتیاز در گوگل